در نشست نسبت تمدن نوین اسلامی و تمدن غرب مطرح شد
استاد طاهرزاده: کلافگی انسان در تمدن مدرن از نیستانگاری!
به گزارش دبیرخانهی دومین همایش ملی انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده، چهارمین پیش نشست تخصصی دومین همایش ملی انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده، با عنوان «نسبت تمدن نوین اسلامی و تمدن غرب» که در تاریخ 13 خرداد ماه 1402 در شهر قم و با سخنرانی استاد اصغر طاهرزاده و دبیری علمی حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی قطبی برگزار شد.
استاد طاهرزاده از ظرفیت بالای تمدن اسلامی برای پاسخگویی به نیاز هویت بشر امروز سخن به میان آورد و ضمن تبیین کلافگی انسان در تمدن مدرن از نیست انگاری، به ضرورت شناخت رویکردهای فلسفی غرب در تحقق تمدن نوین اسلامی اشاره کرد، و شناخت رویکردهای تمدنی غرب برای تحقق تمدن نوین اسلامی را امری اجتناب ناپذیر دانست.
متن کامل نشست تخصصی نسبت تمدن نوین اسلامی و تمدن غرب:
استاد اصغر طاهر زاده در این نشست ضمن تاکید بر ضرورت شناخت رویکردهای فلسفی غرب ادامه داد: در نزد ما سه نوع مواجه نسبت به غرب وجود دارد، اولین گروه کسانی هستند که از غرب فرار میکنند، دومین گروه شیفتگان غرب هستند و اما در رویکرد سوم، افرادی هستند که در عین شناخت و فهم عمیق از غرب و تمدن آن، الگوهای متکی به حکمت، فلسفه و آموزههای الهی و اسلامی را مورد توجه قرار دادهاند.
طاهرزاده، با تأکید بر ما نمی توانیم دغدغه های امثال کانت هگل و هایدگر و گادامن را ندانیم و در این جهان زیست کنیم، حرفمان را بزنیم و مسائل جهان امروزی را هم پاسخ بگوییم.
این اندیشمند حوزه فلسفه عنوان کرد: در مطالعه و مواجهه با غرب، چند نوع تعریف و رویکرد داریم؛ یکی از این رویکردها، غرب است به معنای مدرنیته. غرب استعمارگر داریم که با آن مخالفیم. بعد از قرون وسطی تفکری در غرب ظهور کرد که حیث توجه به نیازهای متعالیتر بشری و توجه به «حیات در عین دینداری» شبیه به ظهور انقلاب اسلامی بود. پروتستانتیم در مقابل قرون وسطی ظهور کرد و بنا بود که حیات وسیعتر بشر ار در عین دینداری اداره کند. اگر تایید داریم که غرب باید مطالعه شود، آن غربی است که که قرار بود در مقابله با قرون وسطی بایستد و این وجه متعالی بشر را مورد توجه قرار داده بود. آن زمان کاتولیک، توان پاسخگویی به بشر را نداشت. پروتستانتیسم اگرچه سعی کرد به این نیاز بشر پاسخ بگوید، اما نتوانست که بشر را از آن بحران و مشکل نیستانگاری عبور دهد. آن قسمتی از پروتستانیسم که قابل مطالعه است آن جایی است که چیزی در غرب ظهور کرد که به دنبال پاسخی به نیازهای بشر در عین دینداری بود. ما نیز قرار بود در مواجهه با غرب، الگویی را برای بشری را که متعالی بود و به نیازهای متعالی انسانیاش پاسخ می دهد ارائه دهیم. انقلاب اسلامی طلوعی دوباره در تاریخ بشر بود که نشان داد میتواند چنین الگویی را ارائه دهد.
طاهرزاده با بیان اینکه آن چه که بشر مدرن در آن زمین گیر شده است آن جایی است فردیت را محور و مبنا قرار میدهد و همه چیز را فدای این خودمحوری میکند، افزود: که بشر در تاریخ مدرن کاملا خودخواه است و نتایج آن را می بینیم راه حل انقلاب اسلامی این است که بشر را متعالی کند تا خود را در نسبت با جهان، خویش را بیابد. این دغدغه بشری را انقلاب اسلامی به خوبی می تواند پاسخ دهد و از ظرفیتهای لازم برای تمدنسازی برخوردار است.. بشر جدید از نیستانگاری کلافه شده است و انقلاب اسلامی می تواند این مشکل بشر امروزی را پاسخ بگوید.
به گفته این پژوهشگر دین و فلسفه، بشر جدید همواره گرفتار نیست انگاری است چراکه ظرفیت اش بیش از چیزهایی است که آموزه های سکولاریسم به او می دهد. آموزه دینی ما می گویند این الگو برای انسان کافی نیست و هویت انسان یک هویت قدسی است که باید به نیازهای فراتر از نیازهای فیزیولوژیک و جسمانی و فعلی او پاسخ داده شود.
وی افزود: همه ما باید از تاریخ نیست انگاری عبور کنیم. ما باید نسبت خودمان را با این جهان دریابیم. اکثرا دغدغه ها مبتنی بر این است که دچار بحران نیست انگاری شده ایم. بشر بیش از چیزی که جهان مدرن در برابر او گذارده میخواهد. بشر وحی الهی را برای بشر نازل کرده است. باید با خدایی که در جان اوست به گفت و گو نشست. جوانان امروزی این دغدغه را دارند که احساس می کنند که مفاهیمی فراتر ازآن چه که جهان مدرن به او داده می طلبد.
طاهرزاده با اشاره به اینکه برخی از فلاسفه غرب نیز همچون نیچه بر این باورند که خدا در مناسبات بشر جایی ندارد و برای بحران نیستانگارانهای که امروز بدان دچار شده، راه حل می خواهد، عنوان کرد: او به دنبال مفهوم پیامبر است. از این منظر یک رویکرد دینی را میتوان در نگاه فیلسوفان غربی همچون نیچه دریافت که در بیان وضع موجود، جای ندادن حضور خدا در مناسبات را یک عارضه برای بشر مدرن بیان میکنند.
وی با بیان اینکه، عمده فلسفه غرب بر این مبناست که فرد، محور و مبنا است و جائی هم که به اجتماع توجه دارد، برای استحقاق منافع فرد است، افزود: آن چه که هگل، کانت و سایر فیلسوفان غرب بیان میکنند می گویند این است که بشر مدرن، خود را در فردیت می یابد ولی برای رسیدن به هویت فردی خودش را در اجتماع جستوجو میکند. بر مبنای این نگاه، انسانها صرفاً برای منافع فردی خودشان است که مفهوم و معنای جامعه را حفظ می کنند و در نهایت، محور همان فرد و خودمحوری است.
طاهرزاده با بیان اینکه بشر آخرالزمانی بشر ادامه جهان مدرن است، ادامه داد: بشر جدید بشر آخرالزمانی است و وسعتی بیش از دیروز دارد و اگر همین انسان بر وجوه قدسی خود تاکید کند، به ابعاد متعالی خود را که همان ابعاد آخرالزمانی خود است پاسخ میگوید. این بشر میبایست با پاسخهایی از جنس جهان آخرالزمانی اقناع شود و در تاریخی که جهان بین دو جهان است یعنی انقلاب اسلامی است حاضر باشد.
به گفته این اندیشمند حوزه دین و فلسفه، بشر در نهایت خودش باید هویت قدسی خودش را تجربه کند که این امر در ذیل سایه یک تمدن محقق میشود. تمدنی که تحقق آن را انقلاب اسلانی به عهده گرفته و از توانمندی شکل دهی به چنین تمدنی، برخوردار است. تا در جهانی حاضر شود تا کمیت جهان را در کیفیتی که حضرت امام(ره) تعریف کرد ببیند.
وی با تاکید بر ضرورت مواجهه و شناخت بشر تمدن مدرن که همان بشر آخرالزمان است، ادامه داد: ما چرا باید با بشر جدید مواجه شویم؟ اگر این پاسخ را ندانیم گرفتار چالش ها و مشکلات کنونی می شویم. حکیمان و فیلسوفان اسلامی، به خوبی به این موضوع پاسخ دادهاند؛ فارابی یکی از همین جنس اندیشمندان به شمار میرود. فلسفه فارابی صددر صد اسلامی است و مسائل جهان ما را پاسخ داده است. فارابی میدانست چرا باید به فلسفه یونانی رجوع کند. ما نیز باید به مسائل کانت و هگل توجه کنیم اما این بدان معنا نیست که کانتی و هگلی شویم.
طاهرزاده با بیان اینکه برای شناخت اینکه انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی در جهان حاضر میخواهد و میتوان چهکاری انجام دهد باید از دغدغه بشر مدرن شناخت داشته باشیم، عنوان کرد: چالش بشر مدرن دگانگی سوبژه و ابژه است. آیا می شود در جهانی حاضر شد که در عین حال که نزد خودمانیم در جهان نیز حاضر باشیم؟ آموزه های دینی ما به این مسائل به خوبی پاسخ دادهاند. «حضور» یعنی افقی که جلوی ما گشوده می شود تا بیش از دیروز وجود داشته باشیم. حال اگر در یک حضوری قرار گرفته ایم که این حضور در معرض اراده های حضرت رب العالمین بودیم، این جا حضور تاریخی معنا می یابد. اگر ما در امروزمان باشیم باید در جلوه تاریخی امروز خدا حاضر شویم. باید به مساله حضور بعد از حضور توجه کنیم.
نگارنده کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهّم» بیان کرد: امروزه بحران نیستانگاری و هویت، مساله کل بشر است و از این جهت انقلاب اسلامی میتواند پاسخی برای نیاز کل جامعه بشری باشد، ادامه داد: در مواجهه تمدن اسلامی با تمدن غرب، باید وجودهای مختلف باید مورد توجه قرار بگیرد. نه صرفا مساله ما یا مساله غرب. در یک حضور تاریخی و هماهنگی بی قلوب بشری است که این مسایل حائز اهمیت می شود. موضوع هویت و نیستانگاری، مسأله مردم جهان است و ما امروز در نسبت با دیگر انسان ها فهمیدیم یک انسان واحد هستیم و این حکایت از این می کند ما در یک تاریخ هستیم و یک انسان واحد هستیم؛ پس نیاز اخروی و معنوی ما هم بدین معنا، یکی است.
طاهرزاده بیان کرد: می خواهیم در محضر انسان با خودش به گفت و گو بپردازیم . در غیر این صورت گسستگی فکری و فرهنگی به وجود میآید و انقطاع حاصل می شود. ما باید مخاطبمان را بشری قرار دهیم که در سوبژگی خودش، خودش را دنبال می کند و با این بشر باید با زبان و فهم و تاریخ متناسب آن صحبت کنیم. در غیر این صورت از این نسل که می توانیم حیات متعالی را برایش رقم بزنیم منقطع خواهیم شد. حوزه علمیه و آموزش می تواند این تعالی را رقم بزند اما باید این بشر امروزی را درک کند و با او به گفت و گو بپردازد.
باید با بشر آخرالزمانی، گفت و گویی از جنس حضور خود این بشر با او داشته باشیم. هایدگر می گوید که هنر هم ظرفیت زنده کردن بشر را ندارد و تاریخ می خواهد. تاریخ یعنی درک حضور رب العالمین در طول حیات بشر. هایدگر می گوید که تاریخ، اعصار وجود است. حال در این اعصار وجود، اگر با مفاهیم زندگی کنیم، حضور بعد از حضور نیست اما اگر وجود را زندگی کنیم، معنای «ما عرفناک حق معرفتک» را می توان دریافت و خداوند در مراحل مختلف به شئون مختلف تجلی مییابد. والاترین حضور در محضر خداوند، آن حضوری است که در محضر حق و در تاریخی که او پیش آورده است به شکل متناسب آن حاضر باشیم.
لازم به ذکر است که دومین همایش ملی انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده با محوریت دانشگاه جامع امام حسین(ع) و نیز کمیسیون فرهنگی و اجتماعی هیئت دولت و با همکاری 20 دانشگاه، سازمان و مرکز پژوهشی و مطالعاتی در سراسر کشور در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۲ برگزار خواهد شد.