سیزهمین پیش نشست تخصصی دومین همایش ملی «انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده» با موضوع «کیستی انسان تمدن اسلامی» برگزار شد. در این نشست استاد غلامرضا جلالی مدیر گروه تاریخ و سیره سادات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی با بیان اینکه اهمیت «احسان» و «محبت» در تمدنسازی بالاتر از«عدالت» است، بیان داشتند:وقتی که این دو مولفه در کنارهم قرار میگیرند الطافی به وجود میآید که تدریجا به شهرسازی تبدیل می شود.
در ادامه به مختصات انسان تمدنساز اشاره کرد و افزود: انسان تمدن ساز قدرت حل تضادها را دارد و خودش به دوگانگی دچار نمیشود!
دبیر نشست دکترعلیجان سکندری، بیان داشتند که در اينكه آيا تمدنسازي در جوهره انديشه اسلامي، قابل مشاهده هست يا نه، باید گفت، اسلام اصيل به لحاظ برخورداري از توانمنديهاي بالا، ميتواند تمدّني متناسب با نيازهاي انسان معاصر بيافريند؛ چنانكه در عصرپیامیر(ص) و جانشینانش اين توانايي را از خود نشان داده است.
وی تصریح کرد:با الهام از آن دسته از آموزههاي اسلامي كه جامعه مطلوب را توصيف كردهاند جامعه متمدّن را جامعهاي ميداند كه دارای ویژگی هایی همچون حاکم شدن اعتقاد و اندیشه الهی بر جامعه، داشتن فضایل اخلاقی، برخورداری از رفاه نسبی و توزيع ثروت به صورت عادلانه و بر اساس لياقتها و... است.
این پژوهشگر افزود: از بعد نظام سياسي، در جامعه متمدّن اسلامي نظامي حاكم است كه مهمترين ويژگي آن الهي بودن آن است. كارگزاران خود را خدمتگزار مردم ميدانند، از استبداد و خودرأيي ابا دارند، نگاه آنان به قدرت، نگاه امانتي است نه نگاه طعمهاي. قدرت را وسيله خدمت ميدانند نه وسيله جلب منافع شخصی آنچه ذكر شد ويژگيهاي جامعه ايدهال اسلامي است. اگر از تمدنسازي اسلام سخن ميگوييم نبايد از تماميت اسلام سلب توجه كنيم. چنانچه تنها بخشي از اسلام مورد عمل واقع گردد و با بخشهاي ديگرآن بيمهري شود، در اين صورت نبايد تولد تمدن كامل اسلامي را انتظار داشته باشيم.
دکتر سکندری به چند عنصر تمدنساز اسلام اشاره کردند و خردگرايي، عدالتگرايي و عدالت گستری، دانش گرايي، جهان شمولی، تسامح و تساهل و اخلاقگرايي را از جمله آن برشمرده و تصریح کرد:مهمترين عامل موفقيت يك تمدن به اين است كه بتواند بيشترين تعداد افراد و جوامع را با خود همراه سازد. صولاً اسلام مروّج ملكات اخلاقي بود. پيامبر(ص) خود فلسفه بعثت ش را اتمام مكارم اخلاق معرفي كرده است. اسلام فقط به جنبههاي اخلاقي و نصيحت و دعوت ايماني بسنده نكرد، بلكه موجبات كينهها، حسدها و انتقامجوييها را از بين برد و وحدت و الفت و يگانگي اجتماعي را در جامعه به وجود آورد.
این پژوهشگر خاطر نشان کرد: بنمايههاي اصلي تمدنسازي به بهترين وجه در اسلام وجود دارد. مطالعه تاريخ تمدن اسلام به خوبي گوياي آن است كه هم فرايند شكلگيري و هم پويايي تمدن اسلامي ارتباط تنگاتنگي با حضور فعال و مؤثر اسلام در عرصه اجتماع داشته است.
استاد غلامرضا جلالی، مدیر گروه تاریخ و سیره سادات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در این نشست بیان داشتند که از شهروندی، شهرسازی و مشارکت در یک شهر به عنوان تمدن تلقی میشود و کهنترین کتابی که در آن به زبان فارسی از کلمه «تمدن» یاد شده کتاب «اخلاق ناصری» نوشته خواجه نصیرالدین طوسی است.خواجه نصیرالدین طوسی در این کتاب ویژگیها و اهمیت تمدن در جامعهسازی را در 100 صفحه تشریح کرده و دو پدیده عدالت و محبت را از مولفههای اصلی تمدن دانسته است.
ایشان با بیان اینکه اهمیت «احسان» و «محبت» در تمدنسازی بالاتر از«عدالت» است، گفت:وقتی که این دو مولفه در کنارهم قرار میگیرند الطافی به وجود میآید که تدریجا به شهرسازی تبدیل می شود. ایران دومین تمدن کهن بشری است که امروزه هم وجود دارد و تجربه تمدنی در ذهنیت ایرانیان از قدیم الایام وجود داشته است.
حکمت به انسان قدرت تسلط میدهد و عقلانیت انسان را برای تحقق تمدن کمک می کند،تمدن زاده استمرار است و در ساخت و ساز تمدن بزرگترین چیزی که به آن نیاز داریم کنش گری تمدنی است که به صورت اتفاقی حاصل نمیشود.
فرد تمدنساز باید حکیم باشد و اگر حکمت و فرزانگی نداشته باشد نمی تواند تمدن سازی کند، در واقع کنشگر باید استمرار داشته باشد و این استمرار نه از راه تکرار و عادت بلکه از روی محاسبات باید صورت گیرد.
ایشان خاطر نشان کردند: امور اعتباری قدرت ساخت و ساز تمدن واقعی را ندارند واگر تمدنسازی می کنیم باید تحلیل تمدنی داشته باشیم و تمدن خودمان را با سایر تمدن ها بسنجیم و قدرت و ضعف آن را بررسی کنیم.
انقلاب اسلامی به عنوان یک کنشگری مهم ایرانیان در واقع تصمیمگیری تمدنی بود و از یک تاریخ به تاریخ دیگر تبدیل شدیم. انقلاب اسلامی با مشارکت واقعی 99 درصدی مردم اتفاق افتاد و پس از انقلاب اسلامی ما منازعات فرقه ای را کنار گذاشتیم. در پایان به مختصات انسان تمدنساز اشاره کرد و افزود: انسان تمدن ساز قدرت حل تضادها را دارد و خودش به دوگانگی دچار نمیشود، بیدار است و اراده دارد، قدرت حرکت با زمان و قدرت خودسازی دارد، تمایل به همگرایی دینی و برقراری ارتباطات بینالمللی و درونی برای او اهمیت دارد، از تسامح برخوردار است، توانایی تولید دانشهای کاربردی را دارد، از صورتگرایی به معنا گرایی توجه دارد و... .